کتاب زوربای یونانی
تایید کیفیت توسط ریباکس!
رمان_خارجی
ادبیات کلاسیک
رمان
ادبیات اقتباسی
ناشران برگزیده
معرفی کتاب
زوربای یونانی
این رمان ارزشمند به داستان دو مرد، دوستیِ باورنکردنی آن ها و اهمیت بهره جویی کامل از زندگی می پردازد. زوربا، مردی یونانی، بسیار پرانرژی و غیرقابل پیش بینی است. او به همراه راوی بی نام و نشان داستان به جزیره ی کرِت می رود تا در معدن ذغال سنگِ راوی کار کند؛ پس از این اتفاق، رابطه ی منحصر به فردی میان این دو شخصیت شکل می گیرد. این دو کاراکتر از نظر شخصیت بسیار از هم دور هستند: راوی، مردی متفکر، فروتن و کم حرف است و زوربا، شخصیتی آزاد، سرزنده و ورای محدودیت های آداب معاشرت دارد. زوربا در ادامه ی داستان به بهترین دوست راوی تبدیل می گردد و به او کمک می کند تا قدر و ارزشِ لذتِ زنده بودن را بیش از پیش درک کند.
کتاب های مشابه
کتاب های دیگر از این ناشر
ارسال نظر برای کتاب زوربای یونانی
پاسخ به
2 نظر
دلارام اسماعیلی
۲۹ آذر ۱۴۰۳
این کتاب یکی از جالب ترین کتابهایی بود که تا بحال خوندم🙈، بیشتر ما آدم های امروزی به خاطر مشغلههای که داریم فلسفه زندگی زوربا فراموش کرده ایم. این کتاب درس زندگی میدهد و بزرگ ترین درس کتاب زندگی در لحظه است زوربا نماد یک انسان رها و دنیا دیده هست که در قید و بند نیست و در لحظه زندگی میکند.جالبه بدونید کلمه زوربا در ترکی به معنی زورگو است. داستان کتاب ماجرا آشنایی ی جوان 35 ساله اهل جزیره کرت و یک پیر مرد 65 ساله است که با هم آشنا میشوند و مدتی با هم زندگی میکنند و... مجله تایم در بررسی خود در سال 1953 این کتاب را "تقریباً بدون طرح اما هرگز بی معنی" توصیف میکند. برشی از کتاب: 🔖ما تا پاسی از شب گذشته ساکت در کنار منقل نشستیم. من بار دیگر حس کردم که خوشبختی چه چیز سهلالوصول و کممایهای است و تنها با یک جام شراب، یک بلوط برشته، یک منقل کوچک و زمزمۀ دریا بدست میآید. برای اینکه بتوان احساس کرد که سعادت همین چیزهاست فقط کافی است یک دل ساده و قانع داشت. 🔖هیچگونه شادیای ندارم، به جز یکی، و آن هم کار کردن است، کارکردن با جسمم و با جانم، بخصوص با جسمم. دوست دارم خودم را خسته کنم، عرق بریزم و به گوش خودم صدای قرچ و قروچ استخوانهایم را بشنوم. نصف پولی را که درمیآورم در هرجا و به هر نحوی که دلم بخواهد دور میریزم و تلف میکنم. من بندۀ پول نیستم، بلکه پول بندۀ من است. من بندۀ کارم و به این بندگی میبالم.
فائزه قربانی
۲۷ آذر ۱۴۰۳
زوربا نمونه انسانی عامی است که به جای یاد گرفتن اندیشه ها، براساس تجربیاتش از زندگی اندیشه میسازد، قرار نیست همه عقاید زوربا درست باشد، خلاصه فلسفه زندگی زوربا اینه که در لحظه زندگی کن اونوقت زمان مرگ پشیمون نیستی، از اون کتابایی هست که هرازگاهی باید دوباره خوندش،همیشه تازگی و لطف خودش رو داره.
نظر خود را درباره این کتاب بنویسید!
نظر شما بعد از تایید نمایش داده خواهد شد.