«اندازه نما در لانگشات بررسی قتل مبهم» یک داستان جنایی تخیلی و ترسناک نوشته محمدرضا بردبار است که به به شرایط اقتصادی و اجتماعی زمان حال جامعه هم اشاره دارد. پیش از این رمان، بردبار دو مجموعه شعر با نام‌های «چتری به زیر اشک‌های باران» و «کوزه لبه پنجره» را به انتشار رسانده است. قهرمان داستان، بازپرس ویژه قتل، صبح زود برای خوادن نماز بیدار می‌شود که به او خبر قتل پسر رئیس‌جمهور را می‌دهند. پسر و عروس رئیس‌جمهور آن هم بعد از شب عروسی‌شان در یک ویلای جنگلی در لواسان، به قتل رسیده‌اند. خود رئیس‌جمهور جنازه‌ها را پیدا کرده و گزارش داده است. «یک چیزی برایم خیلی سؤال برانگیز بود، اگر واقعاً پسر رئیس‌جمهور به قتل رسیده الان پای وزارت اطلاعات، حفاظت امنیت و... درمیان می‌آید یا نه! شاید یک ترور در پیش است و این پیش‌لرزه آن ترور خواهد بود. اصلاً چرا پسر رئیس‌جمهور؟ نکند خواستند ایشان را بترسانند و یا تحت‌فشار بگذارند تا به هدفشان برسند؟ شاید هم دشمنی خانوادگی باشد؟ اگر این طور باشد ممکن است زیان سنگینی برای مملکت به بار بیاورد یا موجب اختلاف میان سیاستمداران داخلی و خارجی شود؟ شاید هدف فقط یه موضوع خانوادگی و شخصی نباشد و فراتر از این اتفاق‌ها باشد! اصلاً چگونه از رئیس‌جمهور بازجویی کنم؟» ابتدای داستان شما فکر می‌کنید با یک داستان جنایی و نهایتا امنیتی طرف هستید ولی هرچه بیشتر وارد داستان می‌شوید، موضوع پیچیده‌تر و ترسناک‌تر می‌شود، زمان و مکان به‌هم میریزد و فضا توهم آلود و شیطانی می‌شود.