دیوید پوندر چهل و شش ساله احساس می کند که یک شکست کامل را تجربه کرده است. زمانی که مدیر اجرایی یک شرکت فورچون بود، اکنون یک شغل پاره وقت و با حداقل دستمزد کار می کند و برای حمایت از خانواده خود در تلاش است. ناگهان بحرانی بزرگ‌تر رخ می‌دهد: دخترش بیمار می‌شود و او حتی نمی‌تواند کمک‌های پزشکی را که نیاز دارد به او بدهد. وقتی ماشین دیوید در جاده ای یخ زده می لغزد، او فکر می کند که آیا برای زنده ماندن باید تلاش کند؟ اما تجربه ای خارق العاده در انتظار دیوید پاندر است. او ناگهان خود را در حال سفر به گذشته می بیند و رهبران و قهرمانان را در لحظات مهم زندگی آنها ملاقات می کند - از آبراهام لینکلن تا آن فرانک. همانطور که دیوید با هر یک از این شخصیت های تاریخی صحبت می کند، آنها فلسفه های شخصی خود را با او در میان می گذارند. تا زمانی که سفرش به پایان می رسد، او هفت راز موفقیت و یک شانس دوم را دریافت کرده است. از جمله این تصمیمات حیاتی برای موفقیت عبارتند از: پول اینجا متوقف می شود و من مسئول گذشته و آینده ام هستم من به دنبال خرد خواهم بود و خدمتگزار دیگران خواهم شد من این روز را با روحیه بخشنده سلام خواهم کرد و خودم را خواهم بخشید امروز انتخاب خواهم کرد که شاد باشم و صاحب روحی سپاسگزار باشم پیام ساده است: زندگی در مورد انتخاب است. در حالی که کنترل کمی بر رویدادهایی که در زندگی مان رخ می دهند، نداریم، موفقیت با انتخاب هایی که روزانه انجام می دهیم تعیین می شود.