ادبیات

هلما

کتاب هلما نوشته مریم دالاییبرچسب

هلما

قیمت نو این کتاب :
#رمان
#رمان_ایرانی

معرفی کتاب

هلما

از صبح در مورد تصمیمی که گرفته بود فکر کرده و تنها به یک نتیجه رسیده بود و آن اینکه از زندگی منصور بیرون برود تا مانع رسیدن او به آرامش نباشد. دو سال با هم زندگی کرده بودند و حالا میرفت و نتیجه افکارش را برای او که روزی با عشق و امید و همسری اش در آمده بود بازگو کند. اما دلشوره بر دلش چنگ می کشید و سرسختانه سعی در بر هم زدن همان اندک آرامشی داشت که با تلقین و سعی بسیار برای خود حفظ می کرد. کلید را در قفل چرخاند اما هنوز هم مردد بود. می خواست همه چیز را تمام کند و خط بطلانی بر همه چیز بکشد شاید هم فقط احساسش را مچاله کرده و دور بیندازد. از راهروی کوچک خانه گذشت و از دو پله سنگی بالا رفت. هنوز به سالن نرسیده بود که صدای خنده ای زنانه گوش هایش را پر کرد‌. صدایی که چون زلزله ای ناگهانی تار و پودش را به شدت لرزاند‌. طبق عادت همیشگی که سعی داشت خوش‌بین باشد لبخندی زد و گفت حتماً مژگانه که اومده به منصور سر بزنه.... اصلاً اینطوری بهتر شد چون میتونم در مورد تصمیمم با اونم صحبت کنم... به هرحال خانواده‌اش هم باید در جریان باشند که بعدها نگن ما را به حساب نیاوردید و خودتون هر کاری خواستید کردید. ابتدا در زد و سپس دستگیره را پایین کشید و در را گشود و با لبخندی که زیبایش را دو چندان می‌کرد پا به داخل سالن گذاشت. اما این لبخند به سرعت از صورت رنگ پریده اش محو شد و جای خود را به بهت و ناباوری داد نه امکان نداره فقط من دارم خواب میبینم.... خواب نه این یه کابوسه. پلک هایش را روی هم گذاشت و محکم فشرد و زیر لب گفت بیدار شو.یا ا... زود باش بیدار شو. اما بار دیگر با باز کردن پلک هایش همان صحنه منفور را دید که پنجه بر قلب خسته اش کشید و اشکش در آمد.
کتاب ارزش معنوی دارد ، ولی ما به ظاهر و سلامت آن هم خیلی دقت میکنیم.
خرید کتاب از ریباکس یعنی ارزان، مطمئن و آسان.

کتاب های مشابه

مشاهده همه

کتاب های دیگر از این ناشر

مشاهده همه
نظرات

0 نظر

نظری وجود ندارد

اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکنید!

نظر خود را درباره این کتاب بنویسید!

نظر شما بعد از تایید نمایش داده خواهد شد.