کتاب نقاب‌دار شب

«بینتی» قصد دارد ادراک های جدید ناشی از فعال شدن یک تکنولوژی بیگانه در بدنش را کنترل کند و استفاده از آن ها را بیاموزد. این، میراثی از قبیله ی پدرش است که به او اجازه می دهد با افراد در فواصل بسیار طولانی ارتباط برقرار کند، رویدادهای تاریخی را در مکان های وقوع آن ها مشاهده کند و توانایی های عجیب دیگری را به دست آورد. «بینتی» همیشه خود را بخشی از قبیله ی مادرش، «هیمبا»، در نظر می گرفته است؛ اجتماعی که قبیله ی پدرش را وحشی هایی بی تمدن قلمداد می کنند. قبیله ی «هیمبا» اما اکنون در آستانه ی گیر افتادن در جنگی میان نژادی از انسان ها و بیگانه هایی به نام «مدوس» قرار دارد. فقط «بینتی» که به طریقی با «مدوس ها» ارتباط برقرار کرده، اکنون می تواند به واسطه ای میان این دو نژاد تبدیل شود و صلحی پایدار را رقم بزند.