«مهسا» از کودکی در یک خانوادة معتاد و فقیر زندگی می‌کند. پدر او فوت کرده و مهسا با مادر خود، از کودکی با مواد، پخش مواد و دزدی آشنا شده است. روزی، مهسا و دوستش «منیژه» بر اثر مشاجره، یکی از دختران خانة مجردی‌شان را می‌کشند. مدتی بعد مهسا، در دزدی‌های خود با خانم دکتری آشنا می‌شود و خانم دکتر بارها سعی می‌کند به مهسا کمک کند، امّا مهسا فرار کرده و دوباره به اعتیاد و دزدی روی می‌آورد. در میان حوادثی که برای مهسا رخ می‌دهد، پسر همسایه، او و دوستش را لو داده و مهسا دستگیر می‌شود. او به جرم قتل هم‌خانه‌اش به اعدام محکوم شده، امّا سرانجام توسط والدین مقتول بخشیده می‌شود. مهسا به 10 سال زندان محکوم می‌شود و دوباره خانم دکتر به کمک وی می‌شتابد و راه‌های استفادة بهینه از این 10 سال را در جهت مطالعه «درس» و امتحان نوع دیگر زندگی به او نشان می‌دهد.