کتاب حاضر، دربردارندة رمانی عاشقانه و اجتماعی است. «صنوبر» دختر زیبا و بیست ساله‌ای است که دارای لکنت زبان است، امّا دختر فهیم و پرشوری است. به زودی، پسرعمویش «اصغر» که همسر اوّل خود را از دست داده و پسر کوچکی دارد عاشق وی می‌شود، امّا او بر خلاف عقاید دیگران، صنوبر را برای انتخاب آزاد می‌گذارد و بعد از شنیدن جواب منفی اصرار نمی‌کند. بعد از مدّتی فردی به نام «حسن» عاشق صنوبر می‌شود. آن‌ها زندگی عاشقانه‌ای را به دور از ولایت خود شروع می‌کنند. امّا به دلایلی، حسن با زنی به نام «سمیه» ازدواج مجدّد می‌کند و مدّت‌ها زندگی صنوبر را دچار غم و اندوه می‌کند. با مرگ حسن و همسرش سمیه، به دلیل تصادف، صنوبر مدّتی در سوگ می‌نشیند، که با به دنیا آمدن فرزندش «حسن محمّد» به زندگی امیدوار می‌شود.