اگر در خاطرتان مانده باشد، در کتاب نخست از مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک با شخصیت‌های اصلی داستان، یعنی جارد، سیمون و ملوری آشنا شدید و ضمناً، از رازهای غریبِ نهفته در خانه‌ی محل اقامت ایشان، مطلع گشتید. در کتاب دوم نیز که عنوان سنگ بیننده را بر خود دارد، ماجرای ربوده شدن سیمون و تلاش‌های جارد و ملوری برای یافتن او را پی گرفتید. حالا، در کتاب ماجراهای اسپایدرویک:‌ راز لوسیندا، بناست مخاطب به اوج رسیدن داستان شگفت‌انگیز قهرمانان مجموعه‌ی ماجراهای اسپایدرویک باشید. نقطه‌ی کانونی روایت در مجلد حاضر، حول محور چالش اساسی‌ای می‌گردد که شخصیت‌های اصلی کتاب در مواجهه با کتاب راهنما پیش روی خود می‌بینند. سوال اساسی این است: آیا این کتاب راهنمای جادویی که تاکنون مشکلات زیادی را پیش پای سه قهرمان کوچک داستان ما نهاده، شایسته‌ی نابودی نیست؟ آیا با از بین رفتن این کتاب شوم که قضایای خطرآفرینی را سبب گشته، بچه‌ها از قید صدها طلسم و دسیسه‌ی مرگبار رها نخواهند گشت؟ شاید اینطور باشد، اما یکی از سه قهرمان کوچک کتاب نظریه‌ی دیگری دارد. به باور او نابودی کتاب راهنما دردی را دوا نمی‌کند. در خانه‌ی اسپایدرویک همه چیز از عناصر جادویی آکنده است. چه این کتاب راهنما در دسترس باشد، چه به طور کل از بین رفته باشد. با این حال، دور از ذهن نیست که بتوان از اطلاعات موجود در کتاب راهنما برای پیروزی بر اجنه‌ی پلید خانه‌ی اسپایدرویک استفاده کرد...