«هنگامه» دختر ژنرال بختیاری است که مدتی همسر «نظام دشتی» بود، اما اختلافات پیش آمده باعث جدایی او از همسرش شده بود. با مرگ بختیاری ثروتی برجای ماند که هنگامه با آن شیرخوارگاهی را احداث کرد و خود مدیر آن شد. بعد از گذشت مدتی با نوشتن نامه‌ای به «مانیان»، امین و وکیل پدر مرحومش، از او خواست تا دربارة زندگی و شرکت نظام تحقیق کند، چرا که نظام و پدرش از لحاظ کاری در گذشته با هم ارتباطاتی داشتند. طی تحقیقات مانیان معلوم شد که شرکت نظام ورشکسته شده و بعد از آن طی نامه‌ای آنها از بیماری شدید و بستری بودن نظام باخبر شدند. این نامه هنگامه را وادار کرد تا برای بهبود او دست نیاز به سوی همه دراز کند و با مانیان برای ملاقات او عازم شهر دیگری شدند. اتفاقاتی که برای آنها رخ می‌دهد، ادامة داستان را شکل داده است.