باد ما را خواهد برد
باد ما را خواهد برد
- دسته بندی :
- نویسنده :
- مترجم :
- ناشر :
- وضعیت کالا :
دست دوم
- قطع :
رقعی
- تعداد صفحات :
600
- شابک :
9786001870873
تایید کیفیت توسط ریباکس!
- دسته بندی :
- نویسنده :
- مترجم :
- ناشر :
- وضعیت کالا :
دست دوم
- قطع :
رقعی
- تعداد صفحات :
600
- شابک :
9786001870873
#رمان_ایرانی
#ادبیات_معاصر
#رمان
#عاشقانه
معرفی کتاب
باد ما را خواهد برد
هوای شهر خفه بود، گویی در فضا غبار و دود موج میزد. در و دیوار شهر، زیر هُرم گرمای چهل درجه اندوهزده به چشم میآمد. نگاه او به آسفالت درب و داغان یکی از کوچه پس کوچههای مرکز شهر بود که انگاری از شدت گرما قیر آن آب شده بود و چاله و چولههایش به طرز مسخرهای تو ذوق میزد. سعی کرد در سایهی باریکی که دیوار کهنهی قدیمی روی زمین ایجاد کرده بود، راه برود تا از تابش آفتاب در امان باشد. میخواست به گرمای کلافه کنندهی تیرماه فکر نکند تا گرما کمتر آزارش دهد، اما سُرخوردن عرق را روی مهرههای کمرش حس میکرد، مخصوصاً که هزار جور فکر شلوغ چون کرمهای سمج در سرش میلولیدند و… شاید همین امر باعث میشد بیشتر احساس گرما کند، فکرهایی که بیانتها بود و همه وصل میشد به سه خواهرش و زندگی پرماجرای آنها… ماجراهایی که حسابی او را نسبت به زندگی مشترک بدبین کرده بود… تا وارد کوچه شد، سروصدای پر از شیطنت پسربچههای محل، همه چیز را از سرش پراند و حواسش را داد به آنها که در کوچه مشغول بازی “هفت سنگ” بودند، البته بدش نمیآمد برای لحظاتی هم شده از آن فکرهای تنشزا فرار کند… وحید پسر مینا خانم با سر تراشیده و شلوار راحتی آبی سرمهای که سر زانوهایش وصله داشت و با تیشرتی که چند سال بعد اندازهاش میشد، جلو دوید. به عادت همیشه با آستین لباسش که کار دستمال را برای او میکرد، دماغش را پاک کرد و مابقی را بالا کشید. شینا به این فکر کرد: “توی این زل گرما چرا آب دماغ این مدام آویزونه؟!”
کتاب های مشابه
کتاب های دیگر از این ناشر
ارسال نظر برای کتاب باد ما را خواهد برد
پاسخ به
0 نظر
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکنید!
نظر خود را درباره این کتاب بنویسید!
نظر شما بعد از تایید نمایش داده خواهد شد.