هردو در نهایت می­میرند کتابی اثر آدام سیلورا است. این نویسنده جوان کتاب را در مورد جهانی نوشته که در آن افراد 24 ساعت پیش از آنکه مرگ به سراغشان بیاید خبردار می شوند. این اتفاق به وسیله خدمات شرکتی به نام قاصد مرگ رقم می­خورد. این داستان با مضمون عاشقانه‌­ای که دارد به خوبی از دست دادن و دوست داشتن، فقدان و عشق را موازی یکدیگر قرار می­‌دهد و با استفاده از قدرت داستانگویی به پیوند غیرقابل انکار آن­‌ها اشاره می­‌کند.

داستان حول محور دو شخصیت می­گردد: رفوس و متیو. این دو شخصیت که نوجوانانی بیش نیستند پس از تماسی که از شرکت قاصد مرگ می­گیرند تصمیم به استفاده از نرم افزاری به نام آخرین دوست می­گیرند. هدف استفاده از این برنامه، ملاقات فردی بوده تا بتوانند با او از آخرین روزشان در زمین نهایت استفاده را ببرند. به عبارتی دیگر، تنها به اقبال مرگ نروند.

نویسنده رمان آمریکایی داستان را در دنیایی پادآرمانشهری در آینده­ای نزدیک در شهر نیویورک روایت می­کند. کتاب پرکشش و جذاب است و با وجود اینکه خواننده به ظاهر با عنوان کتاب از پیش می­داند چه پایانی در انتظار او است، با شخصیت­ ها همراه شده و نمی­تواند کتاب را زمین بگذارد. این ویژگی در کم­تر کتابی مشاهده می­شود که پایانش لو برود و با این وجود، چیزی از جذابیتش کم نشود. خود این موضوع، اثباتی بر خلاقیت آدام سیلورا در پدید آوردن اثری به یادماندنی و دوست داشتنی است که از ذهن خوانندگان به راحتی پاک نمی­شود.

به شکل انکارناپذیری، زمانی که هرکس پی می­برد زندگی به پایان رسیده، به تامل می­پردازد که آیا زندگیش را به کامل­ترین شکل ممکن سپری کرده است یا نه. مضامین اصلی این کتاب حسرت در لحظات آخر، شادی و تلاش برای لذت بردن از زندگی که در اختیار فرد قرار دارد، از دست دادن خانواده و مشکلات خشم است.

شخصیت­ها در دل دنیای کتاب قرار دارند ولی تفاوتی با شخصیت­های دنیای واقعی ندارند؛ زیرا مانند اشخاص دنیا نقص و جذابیت کاراکترها آن­ها را برای خواننده ملموس و قابل درک می­‌سازد. علاوه بر آن، کتاب از زاویه دید اشخاص متفاوت موجود در دنیای کتاب نوشته شده که خود فرصتی است تا با ابعاد متفاوت این دنیای تخیلی بیشتر آشنا شده و غرق آن شویم. زوایای دید با ظرافت کنار یکدیگر جمع شده و با حساسیت خاصی به قلم در آورده شد­ه‌­اند.

مفاهیم کتاب

شخصیت‌­های کتاب هر دو در نهایت می­میرند با تمام محافظه کاری­‌ها، قلب‌­های شکسته ، دردها و گاردهای خود به یکدیگر فرصتی می­‌دهند تا چیزهایی را تجربه کنند که تمام زندگی خود را از آن­ها محروم کرده بودند. این ماجراجویی­‌های جدید، آن دو را به سمت احساساتی که تا به حال حس نکرده بودند سوق می­‌دهد. در این کتاب، خواننده به همراه شخصیت‌­ها در می‌­یابد که زمانی که فرد چیزی برای از دست دادن ندارد، مهمترین دارایی او حال حاضر است. متیو و رفوس نیازی ندارند تا گذشته­‌شان را به یکدیگر توضیح دهند؛ همچنین دغدغه آیند ای را ندارند که هیچ گاه فرصت تجربه آن را نخواهند داشت.­

از نقاط قوت این کتاب می­توان به کنار هم قرار گرفته شدن روشنی و تاریکی اشاره کرد. باید بگوییم کتاب می­تواند اشک شما را در بیاورد؛ چون تعادل موجود در کتاب بین لحظات خوش و غمگین خواننده را به شخصیت­ها جذب می­کند و موجب می­شود اتفاقاتی که برای آنها می‌­افتد برای خواننده اهمیت ویژه­ای پیدا کند. به گونه­ای که انگار در حال خواندن دفتر خاطرات اشخاص حاضر در دنیای کتاب است؛ اشخاصی که به خوبی می­شناسید.

بخشی از کتاب

نقدهای جهانی کتاب هر 2 در نهایت می­میرند

خوانندگان کتاب اذعان داشتند که این کتاب دارای لحن نامتداول و مخصوصی است. درست است که کتاب در مورد مرگ است ولی داستان با بیخیالی و آسوده خاطری نوشته شده که از تلخی آن به شدت می­‌کاهد و آن را در ذهن خواننده ماندگار می­‌سازد. کتاب هر دو در نهایت می­میرند صرفا کتابی معمولی در مورد کارهای قبل از مرگ نیست بلکه نگاهی جدید به زندگی افرادی محکوم به فنا دارد که با علم به از دست رفتن زندگی­شان، در حال سپری کردن بهترین لحظات زندگی خود هستند. به گونه‌­ای که پیش از تماس نمی­توانستند به همچین زندگی‌­ای حتی فکر کنند. منتقدین کتاب شما را به همراه داشتن دستمال کاغذی به هنگام خواندن کتاب برای پاک کردن اشک­هایتان دعوت می­کنند.

آثار دیگر نویسنده آدام سیلورا

نویسنده کتاب هر دو در نهایت می­میرند را نوشته است چرا که باور دارد این کتابی است که دوست داشته در قفسه کتابفروشی‌­ها ببیند. این کتاب موجب شده نویسنده که به طور ذاتی انسان محتاطی بوده، خود را از ترس­هایش رها کند و بیشتر به زندگی کردن بپردازد. کارهایی را که هر بار از انجامش سرباز می­زد و منتظر فرصت بهتری برای انجامش بوده را یکی پس از دیگری انجام ­دهد و از منطقه امنش خارج ­شود.

 او با دست به قلم شدن و نوشتن این کتاب، دیگران را نیز تشویق به این امر می­کند چرا که هیچ کس، مانند شخصیت­های کتاب، اطلاع ندارد چه زمانی آخرین روز خود را زندگی می­کند. پس چرا طوری زندگی نکنیم که گویی امروز آخرین روز است و حسرتی با خود نبریم. آدام سیلورا کتاب بعدی خود را تحت عنوان اولین نفری که در نهایت می­میرد پس از موفقیت چشمگیر کتاب هر دو در نهایت می­میرند به چاپ می­رساند. این کتاب هم در همان جهان کتاب اول روایت می­شود. طرفداران قلم نویسنده می­توانند از این کتاب هم لذت ببرند.

پیام کتاب

آدام سیلورا با الهام گرفتن از تجربه شخصی در تجربه نکردن زندگی به شیوه دلخواه خود، در تلاش است این پیام را منتقل کند که هیچ گاه مشخص نیست آخرین لحظات زندگی شما کی خواهد بود. در نتیجه، اگر می­خواهید کاری را در زندگی انجام دهید، آن را به روز دیگری موکول نکنید. به ماجراجویی بپردازید و زندگی خود را به ماجراجویانه‌ترین شکل ممکن سپری کنید. ترس مانع بزرگی برای زندگی به کامل­ترین حالت است و در نهایت ارمغانی جز پشیمانی ندارد.